آموزش خاطره نویسی



 خاطره نویسی,انشا خاطره نویسی,خاطره نویسی کوتاه

خاطره نویسی یا خاطره نگاری چیست؟

 

خاطره نویسی کوتاه

خاطره نویسی، یكی از انواع ادبی و شكلی از نوشتار است كه نویسنده در آن، صحنه ها یا وقایعی را كه در زندگی اش رخ داده، که در آنها نقش داشته یا شاهد آن ها بوده است، یعنی خاطرات خود را توصیف می کند.

با خاطره نویسی می توانید زندگی خود را متحول کنید. خیلی از افراد با نوشتن خاطرات خوب و بد خود، زمینه ای برای دگرگون کردن ذهن خود آماده کرده اند. با نوشتن خاطره و تخلیه ی ذهن خود به احساسات محدود شده، مسدود شده و سرکوب شده ی خود رو در رو می شود. به این علت شخص در زمان نوشتن خاطرات روزانه ی خود مواقعی گریه می کند، مواقعی از مواجهه با آن ها یا از نادانی و حماقت های خود خنده اش می گیرد. نوشتن، ناخوداگاه ترس و امیدهای فرد را بیرون می کشد و گاهی هم ترس ها و اضطراب هایی به همراه می آورد.

 

خاطره نویسی چیست؟

خاطره در فرهنگ های لغت مختلف تقریبا به این شکل تعریف شده است: خاطره، یكی از انواع ادبی و شكلی از نوشتار است كه نویسنده در آن، خاطرات خود؛ یعنی، صحنه ها یا وقایعی را كه در زندگی اش رخ داده و در آنها نقش داشته یا شاهد آن ها بوده است، توصیف می کند.

 

خاطره‌ نویسی از عامترین و صمیمانه ترین روش ها برای منتقل کردن حس به وسیله ی نوشتن است و هر فردی می تواند با رعایت اصولی ساده و قواعدی اندک، به ساده ترین شكل، اتفاقات مهم زندگی خود را ثبت كند و خاطرات خوب و بد زندگی خود مانند شكست ها و پیروزی ها، تجربیات تكرار ناشدنی، حادثه های مهم و عواطف و احساسات را ماندگار كند.

 

اصول و نحوه ی نوشتن خاطره

 

ویژگی های خاطره نویسی

فکرهایتان را جمع بندی کنید.

چند دقیقه ای قبل از اینکه شروع به نوشتن کنید، دربار‌ی محتوای خاطره تان فکر کنید. خوشبختانه قبلا درمورد موضوع یادداشت های روزانه تان فکر کرده اید، حال نوبت این است درباره‌ی‌ عنوان هایی که به صورت تخصصی قصد نوشتن شان را دارید عمیق تر فکر کنید.

 

 صمیمت زبان در خاطره نویسی :

یک خاطره باید به صورتی نوشته شده باشد كه خواننده احساس كند نویسنده به آنچه می نویسد اعتقاد دارد و دروغ نمی گوید: به همان صورتی كه شما اتفاق مهمی را برای دوست تان تعریف می كنید و از هیچ محدودیتی در این تعریف رنج نمی برید، بهتر است خاطره خود را هم بدون هیچ تكلفی و به ‌صورت صمیمانه، روی كاغذ بیاورید. اما این نكته را هم در نظر داشته باشید كه :

 

بیان صمیمی و نبود محدودیت، به معنای بی توجهی به قاعده های نگارش و حرمت قلم نیست.

 

 برای نوشتن تصمیم جدی بگیرید.

ابتدا باید تکلیف تان را با نوشتن روشن کنید. آیا تصمیم تان قطعی است. قاطعانه تصمیم گرفتن درباره ی نوشتن، آغاز خاطره نویسی را آسان می کند.

 

 خاطره ها، فرامکانی و فرازمانی نیستند. 

ثبت دقیق زمان و مکان و تا حد امکان جزئیات برای توضیح سوژه دارای اهمیت بسیاری است. در خاطرات از تخیل و قصه پردازی خبری نیست. نمی توان بعضی صحنه ها را حذف و یا بزرگ نمایی کرد. تخیل در این اثر ادبی جایی ندارد، یا حداقل این تخیل با مرزی از واقعیت محدود می شود. در خاطره یادی از گذشته وجود دارد.

 

 نثر خودمانی :

در خاطره‌ نویس، رعایت كامل اركان جمله اجباری نیست و می تواند آنها را به شکل دلخواه و متناسب با نوع بیان به كار ببرد. به این نكته توجه کنید كه خاطره‌ نویس با توجه به تعریف زبان گفتاری و نوشتاری، بهتر است كه از نوشتن كلمات به صورت شكسته پرهیز كند. برای مثال، به جای «خانه»‌ «خونه» ننویسد، یا به جای «برویم» ننویسد «بریم».

 

روش نوشتن خاطره

 

 درباره ‌ی چه موضوعی می خواهید بنویسید

مسلما سخت ترین و در حال مهم ترین قسمت خاطره نویسی تصمیم گیری برای خاطره نویسی است. اگر یادداشت روزانه ی شما به موضوع خاصی اختصاص دارد، به موضوعاتی که در طول روز شما را به چالش کشیده است بپزدازید.

 

می توانید هر موضوع را در دفتر جداگانه ای یادداشت کنید و یا نه همه ی موضوعات را در یک دفتر بنویسید. این موضوعات می توانند، غذا، مد، دوستان، خانواده، مدرسه، شغل، مسافرت، ورزش و ... باشد.

 

 برجستگی حوادث در خاطره نویسی :

از مهم ترین ویژگی ساختاری خاطره نویسی می توان به برجسته بودن و برجسته ساختن حادثه ها در خلق و نگارش خاطره پرداخت.

 

معمولاً واقعی را می توانید به عنوان خاطره مطرح کنید كه اولاً برای ما اتفاق افتاده باشد.

 

ثانیاً در آن، حادثه ای وجود داشته باشد و یک زیر بنای خاطره، تغییر در حالت تعادل و روزمرگی باشد، به عنوان مثال اتفاقی نادر وجود داشته باشد كه امکان دارد فقط یکبار روی دهد.

 

در خاطره نویسی هم از دردها و رنج ها و هم از لحظه های ناب زندگی خود بنویسید

خاطره نویسی هم می تواند نوشتن تجربه ها و گذشته ها و یادهای شیرین، دلچسب، لذت بخش و ماندگار باشد، 

 

خاطره نویسی می تواند از ترس ها یا خشمها یا کتک هایی باشد که از پدر و مادر خود خورده اید، از طرد و تأیید نشدن های خودتان بنویسید، از روزهایی بنویسید که با غم و درد، همنشین بودید و کسی شما را درک نمی کرد، خاطره نویسی می تواند هم جنبه های مثبت و هم جنبه های منفی در پی داشته باشد، اما بایستی این نوشتارهای شما جنبه ی درمانی و اصلاحی و آرامبخشی هم داشته باشد.

 

آشنایی با نکات مربوط به خاطره نویسی

 

 واقع گرایی در خاطره نویسی :

خاطره نویسی شکلی از نوشتن است كه در‌ آن، خیال پردازی و ذهنیت گرایی نقش اساسی ندارد و نویسنده فقط حادثه ای واقعی را كه برای او اتفاق افتاده و در او اثر گذاشته است، بدون كم و كاست بیان می كند. این ویژگی بدان معنا نیست كه خاطره نویس نمی تواند ذهنیات خود را در طی خاطره مطرح كند، بلكه مقصود این است كه بهتر است خاطره ای خیالی و غیر واقعی ننویسد، چرا كه بدین ترتیب نوشته اش بیشتر شبیه داستان خواهد بود تا خاطره.

 

 مشخص بودن زمان و مكان در خاطره نویسی :

در یک خاطره، به خصوص خاطره تاریخی، بهتر است مكان و زمان مشخص باشد تا به این صورت، وضعیت اجتماعی آن دوره هم تا حدی برای آیندگان آشکار شود.

 

 روانی و روشنی در خاطره نویسی :

نویسنده خاطره از آنجا كه تصمیم ندارد فنون نگارشی و صنایع ادبی را در خاطره اش نشان دهد، بهتر است خاطره را به روشی بنویسد كه خواننده به راحتی آن را بفهمد. او می تواند با ساده نوشتن و پرهیز از پیچاندن موضوع، خاطره را قابل فهم تر و اثر گذارتر کند؛ اکنون یک داستان نویس به سادگی می‌تواند داستانش را گنگ، مبهم و پیچیده بنویسد و حتی همین پیچیده نویسی باعث اعتبار یا زیبایی كار او شود.

 

 از نشانه ها و یادآوری های روان شناختی حتما بهره ببرید

می گویید برای خودشناسی یا نوشتن درونیات خودم، از چه بنویسم، از کجا بنویسیم، من که روانشناس نیستم، من که با ریز احساسات خودم آشنا نیستم، بلکه در خودم گیج می زنم و گنگم، پس نشانه هایی از ترس های دوران کودکی خود را پیدا کنید.

 

از نشانی اضطراب خود بنویسید، بررسی کنید که در زمان افسردگی چه حالت و رفتاری از خود نشان می دادید و اسم های دوران کودکی چه روحیات و حالاتی را در شما یادآوری می کردند.

 

زمانی که صدای ناله و جیغ می شنوید زمانی که دفتر خاطرات خود و عکس های خود و خانواده تان را ورق می زنید، شما چگونه می شوید؟ از هر واژه، جمله، و اسمی یا عکسی که یادآور اتفاقات دوران گذشته ی شما است، مطالبی بنویسید. نوشتن به شما قدرت می دهد و می توانید احساسات خود را بیرون ریزی درونی بکنید!

 

 داشتن ابتدا و انتها :

بهتر است نویسنده خاطراتش را از جایی مشخص که اغلب شروع حادثه ی خاطره است، آغاز کند و تمام موضوعات مربوط به آن را یادداشت کند که هیچ سوالی در ذهن خواننده به وجود نیاید. و یا جواب تمام سوالات خود را بگیرد.

 

خاطره باید کاملا باشد و نیمه ی راه تمام نشود.

 

 خلاصه بودن :

در زمانی که اصلی ترین حادثه ی یک خاطره اتفاق می افتد، امکان دارد چندین حادثه ی فرعی هم اتفاق بیفتد.

 

راهنمای نوشتن خاطره

 

نقش زبان در خاطره چیست؟

از فاکتورهایی که بر مخاطب تاثیر می گذارد، زبان است که انواع هنری و ادبی آن مؤثر است. برای خاطره نوشتن از 4 نوع زبان استفاده می شود:

 

الف) زبان گفتاری: نویسنده همانطور که حرف می زند می نویسد، او هیچ دخالت و تصرفی در نوشته ندارد و قواعد دستوری را رعایت نمی کند.

 

ب) زبان نوشتاری: نویسنده مقداری از زبان گفتاری فاصله می گیرد و به زبان معیار نزدیک می شود. زبان روزنامه ای در این حیطه قرار می گیرد. زبان نوشتاری در خاطره ‌نویسی کاربرد زیادی دارد.

 

ج) زبان معیار: زبان رسانه های گروهی یک سرزمین، زبان معیار است که قابلیت آموزش دارد. زبان معیار، زبانی است که ارکان جمله در آن رعایت می شود.

 

د) زبان ادبی: در زبان ادبی از آرایه ادبی استفاده می شود. در این زبان توصیف بر اطلاع رسانی مسلط است و خبر را بهانه ای برای ورود به توصیف می دانند. در زبان ادبی آنچه بیشتر مورد توجه است، معانی ثانوی و عاطفی لغات است. انتقال پیام در زبان ادبی، غیرمستقیم است؛ برخلاف زبان عادی که وظیفه اش تفهیم است. نویسنده زمانی که خاطره ‌ای را با این زبان بازنویسی می کند، در حال خلق کردن و ایجاد یک متن ادبی است؛ پس برای انتقال پیام باید از زبان احساسی، درونی و عاطفی استفاده کند.

 

فایده های نوشتن خاطرات روزانه :

* خاطره نویسی یک نوع درمان ذهن است

 

* خاطره نویسی به خودشناسی کمک می کند.

 

* خاطره نویسی استرس را کاهش می دهد و به مشکلات جسمی کمک می کند.

 

* خاطره نویسی نوعی از مراقبه است.

 

* خاطره نویسی منجر به تخلیه هیجانی می شود

 

خاطره نویسی انشا مدرسه است

 

چند نمونه خاطره نویسی :

 

موضوع انشا : خاطره من از زیارت امام حسین (ع) در کربلا

زبان انشا – ادبی

مقدمه :

سفر های زیارتی بخصوص سفر به کربلا و زیارت امام حسین (ع) همیشه پر از خاطرات عجیب و زیبا است اما من این خاطره کوتاه و مختصر را برگزیدم چون احساس میکنم در گوشه از ذهنم حک شده است …

 

متن انشا :

ساعت حدود ده شب بود که از زیارت بر می گشتم؛ از باب القبله بیرون آمدم؛ آرام و سبک شده. خیابان شلوغ و پر ازدحام بود. دسته های عزاداری پشت سر هم بر سر و سینه زنان داخل حرم می شدند. در مسیر برگشت مردی 34 ساله توجهم را جلب کرد؛ گوشه کناری رو به روی حرم ایستاده بود و بی توجه به شلوغی جمعیت، با امامش حرف می زد، دستانش را بالا آورده بود و مانند ابر بهار می گریست. مدتی ایستادم و نگاهش کردم؛ دست بردار نبود، خسته نمی شد؛ بغض غریبی داشت، آشوبی درونش به پا بود، حالی وصف ناشدنی داشت. حاضر بودم تمام دارایی ام را می دادم و یک لحظه از این حال خوشش را به دست می آوردم.

 

در آن لحظه ی کوتاه تنها چیزی که ذهنم را پر کرده بود این سوال بود : چه کرده ای با دلها حسین جان؟؟

 

******

 

موضوع انشا : خاطره سفر شمال ایران – کلار دشت

زبان انشا – ادبی

مقدمه :

با نام خداوند آفریننده زیبایی ها انشای خود را با موضوع خاطرات سفر به شمال ایران - شهر کلاردشت آغاز می کنم.

 

متن انشا :

یادم می آید پارسال که می خواستیم به کلاردشت برویم، سه روز در راه بودیم. در راه کوه ها و درخت هایی را می دیدم که واقعا زیبا بودند آن قدر که تا به حال زیبایی آن ها از یادم نرفته است. در این سفر ما با خانواده دایی ام که بسیار با هم صمیمی هستیم در راه بودیم. من در پیچ و خم جاده های سرسبز شمال، جاده هایی که از دل جنگل های بزرگ می گذشت با شوق و ذوق نشسته بودم و به زیبایی اطراف نگاه می کردم، هیچ هم احساس خستگی نمی کردم.

 

انشا خاطره نویسی دوازدهم

در نزدیکی های کلاردشت جایی که جاده از دو سمت به دامنه های سبز و پرگل می رسید ایستادیم تا سرمای عصر آن روز تابستانی را با بلال های داغ شمالی گرما بخشیم و یادم هست که این بلال ها بیشتر از تمام بلال هایی که تا آن روز خورده بودم چسبید. بعد از استراحت یکی دو ساعت به سمت کلاردشت راه افتادیم و شب را در ویلایی که شرکت گاز در اختیار دایی ام قرار داده بود گذراندیم. شب بسیار سردی بود و صبح که داشتم از لای پنجره بیرون را تماشا می کردم، دیدم همه جا را مه غلیظی پوشانده است. خیسی سبزه های حیاط و نم نم و بوی دود آن روز لذتی داشت که هنوز هم وقتی به یادش می افتم احساسش می کنم.

 

******

 

موضوع انشا : خاطره اولین روز مدرسه 

زبان انشا – ساده – کودکانه

مقدمه :

بهترین روز دوران دبستان برای من روز اول مهر ماه بود. به همین دلیل قصد دارم به عنوان انشا خاطره نویسی در مورد اتفاقات و حس و حالم در آن روز با شما صحبت کنم.

 

متن انشا :

آن روز اولین روزی بود که مدرسه را تجربه کردم. شاید برایتان عجیب باشد ولی من در این روز تنها کسی بودم که در مدرسه مان همراه با پدر و مادرم به مدرسه نرفتم! البته مادر و پدرم هم تقصیری نداشتند چون باید سر کار می رفتند. از یک طرف خیلی خوشحال بودم که به مدرسه می رفتم و از طرفی هم خیلی می ترسیدم! چون تا به آن زمان به طور جدی از پدر و مادرم جدا نشده بودم. ولی به هر ترتیب این یک توفیق اجباری بود که خیلی هم بد نگذشت. چون دوست مهد کودکم “امیرحسین” را در آن جا دیدم.

 

******

 

انشا در مورد خاطره نویسی دوازدهم

انشا خاطره نویسی کوتاه

این روز یکی از جذاب ترین و البته ترسناک ترین روزهای زندگی ام بود ولی به هر ترتیب این روز هم مانند روزهای دیگر گذشت… اما هیچ وقت حس عجیبی که در آن روز داشتم را فراموش نمی کنم. حس می کردم خیلی بزرگ شدم و وارد یک دنیای جدید شده ام. خیلی دوست دارم به آن روزها برگردم ولی حیف که نمی توان زمان را به گذشته بازگرداند.

 

******

 

انشا در مورد بهترین خاطره زندگی من

هرکسی خاطرات به یاد ماندنی زیادی در زندگی دارد که بعضی از آنها تلخ و بعضی شیرین هستند. خاطرات شیرین از بهترین اتفاقات زندگی هستند. در این انشا می خواهم یک خاطره زیبا که بهترین خاطره ام است را بنویسم.

 

از چند روز قبل یادم بود که چهار‌شنبه تولدم است. دوست داشتم مثل سال گذشته مامان یک کیک کوچک بپزد و شب که همه خانواده دور هم جمع شدیم، با بابا، خواهر و برادرم جشن تولد بگیریم.

 

چهارشنبه صبح قبل از رفتن به مدرسه به مامان گفتم: «امروز چیز خاصی نمی خواین بپزین؟» و چشمک زدم. مامان با تعجب گفت: «نه! منظورت چیه؟» یک کم دمغ شدم و گفتم: «هیچی.» و خداحافظی کردم و به مدرسه رفتم.

 

عصر که از مدرسه برگشتم، دیدم خواهرم دارد بادکنک باد می‌کند و در همان حال به برادرم می گوید کاغذ رنگی ها و ریسه ها را کجا بچسباند. گفتم: «خبریه؟» خواهرم با لحن مسخره گفت: «هر چند نمی دونی چه خبره اما بیا کمک کن.» برادرم گفت: «مامان می خواست سورپرایزت کنه، آبجی گفت خودتم باید کمک بدی. زود باش بیا این کاغذ رنگی ها را از دستم بگیر.» دور خانه را دنبال مامان گشتم، نبود. یکدفعه دیدم با پدرم وارد شدند. یک کیک دو طبقه خریده بودند. مامان کیک را روی پیشخوان اپن گذاشت، آمد صورتم را بوسید و گفت: «تولدت مبارک!» بابا گفت: «لوسش نکن دیگه!»

 

از خوشحالی نمی دانستم چکار کنم که خواهرم دستوراتش را صادر کرد! خاله، عمو و دایی همه دعوت شده بودند. من باید خودم را آماده می کردم تا به عنوان گل مجلس بدرخشم. بهترین لباسم را پوشیدم و موهایم را حالت دادم.

 

شب فامیل یکی یکی آمدند و هدیه های کوچک و بزرگشان را تقدیم کردند. بعضی هایشان خوشحالم کرد و بعضی هم البته به درد نخور بود اما به هر حال دستشان درد نکند.

 

دست بچه ها فشفشه کوچک دادیم و شمع های روی کیک را با همدیگر فوت کردیم. اینکه همه به خاطر من شاد و خوشحال بودند، باعث شد که آن روز بهترین و به یاد ماندنی ترین روز زندگی من باشد.

 

از این انشا نتیجه می گیریم که بهترین خاطره ها را بهترین آدم های زندگی مان با مهربانی شان برایمان می سازند و من خوشحالم که بهترین خانواده دنیا را دارم.

 

******

 

انشا خاطره نویسی دوازدهم طنز با موضوع کنکور

موهایم را باد پریشان کرده، اما دلم را نمی دانم؟ نمی دانم کنکور با دلم چه کرده، نمی دانم، قلم را چگونه در صفحه دفترم حرکت دهم که جمله ای در خور حالم بنویسم! طوفان پریشانی؟ یا پریشانی طوفانی؟

 

روزهایم سخت می گذرد این روزها حسرت دوران کودکیم را می خورم که تنها نگرانیم حل مسئله های ریاضی بود و خط کش معلمم.

 

گاهی با خودم می گویم نمایشگاهی بزنم ‌و نقاشی هایی را که موقع درس خواندن برای کنکور می کشم، به نمایش بگذارم، حتما نمایشگاهی زیبا ،هنری و دیدنی خواهد شد.

 

هر ده دقیقه ای که درس می خوانم دو ساعت کتاب را ورق می زنم، ببینم چند صفحه مانده‌ و غرق افکارم می شوم، در خیالاتم سیر می کنم و خوشم با خیال بافی هایم و اگر وقت شد در این فاصله درس هم می خوانم.

 

پدرم می گوید:

 

"نگران نباش دخترم اگر هم رتبه ی خوب نیاوردی ، مشکلی نیست! بالاخره مملکت به حمال هم نیاز دارد"

 

می گوید: "اگر بیست نفر مانده به آخر هم بشوی باز هم در محله برایت شیرینی پخش می کنم و جشن می گیرم !"

 

از حرف پدر، خوشحال می شوم.

 

 می پرسم: چرا؟

 

می گوید: "چون خوشحال می شوم ببینم، بیست نفر از تو خنگ تر هم در ایران هست."

 

با این امیدواری هایی که پدرم می دهد می ترسم در دریای محبتش غرق شوم و به روز کنکور نرسم.

 

هراس دیگر من، این است که بعد از پشت سر گذراندن این غول دوسر، کنکور، وقتی رتبه ام را که برای دوستانم ارسال می کنم خوشحال شوند و فکر کنند برایشان شارژ ایرانسل فرستاده ام و من شرمنده شان شوم. شاید برای همین است که گفته شده : " رتبه کنکور شخصی است لطفاً سوال نفرمایید.حتی شما دوست عزیز! "

 

بگذریم ...

 

بیایید کمی جدی باشیم ...

 

ای کاش برمی گشتیم به آن دوران. یعنی؛ دوران کودکی.

 

کودک که بودم ‌می گفتند: "تا کی می خواهی کودک بمانی بزرگ شو!"

 

بزرگ شدم گفتند: "کودک درونت را زنده نگه دار" و من همیشه تشنه ی کودکی ماندم ...

 

ای کاش کودکی ام مانند دوچرخه قراضه ام همیشه پنچر می ماند و بزرگترین شیطنتم نقاشی با مداد رنگی، روی دیوار می ماند.

 

ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم و در واقع کنکور برایم مفهومی نداشته باشد.

 

آری، خدا بزرگ است نا امید نباش، هنوز هم دیر نشده به خودت بیشتر نگاه کن بیشتر از این ها چهره ات را در آینه ی قدی اتاقت تحسین کن. گاهی خودت را نیمه گمشده خودت بدان شاید روزی دلت برای امروزت هم تنگ شود!

 

گذر زمان از آنچه در آینه می بینی به تو نزدیک تر است. و کنکور هم مثل گذر زمان.

 

گردآوری: بخش علمی بیتوته

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------