تازه های تقویم تاریخ

داريوش بزرگ پدر ناسيوناليسم ايراني

تقویم تاریخ - 13 تیر

489پیش ازمیلاد:4 ژوئيه سال 489 پيش از ميلاد داريوش بزرگ - شاه شاهان - كه بر تمركز امور و ايراني…

تقویم تاریخ -21 مهر



539پیش ازمیلاد:سيزدهم اكتبرسال 539 پيش از ميلاد، كوروش بزرگ بنيادگذار كشور ايران و نخستين شاه سراسري آن، بابل (بابيلونBabylon) را متصرف شد كه دولت آن از زمان نبوكدنزر دومNebuchadnezzar (بخت النصر) راه ستمگري نسبت به مردم خود و ملل ديگر در پيش گرفته بود. 13 اكتبر را «پروفسور بليك» به استناد كتب ديني در دايره المعارف كليساي مسيح درج كرده است و آن را كاملا دقيق مي داند. تصرف قلمرو امپراتوري بابل به دست ارتش ايران 29 اکتبر همين سال (16 روز بعد) تکميل شد و در همين روز (29 اكتبر 539 پيش از ميلاد) اعلاميه تاريخي کوروش كه از آن به عنوان نخستين «منشور ملل و حقوق انسان» نام برده مي شود و سفالنبشته اش معروف به استوانه کوروش (عكس بالا) موجود است صادر شد. مورخان اروپايي برپايه محاسبات تقويم نگاران اين قاره، 12 اکتبر 539 پيش از ميلاد را روزي نوشته اند که کوروش وارد شهر بابل پايتخت يک امپراتوري به همين نام شده بود که قلمرو آن تا مديترانه (لبنان امروز) امتداد داشت. (در اين زمينه به مطالب 12 اکتبر اين سايت مراجعه شود).

 

سفالنبشته منشور ملل


1299ش:21 مهر سال 1299 (13 اکتبر 1920) ژنرال آيرونسايد فرمانده تازه نظاميان تحت فرمان دولت انگلستان در ايران! وارد تهران شد. با ورود ژنرال آيرنسايد به ايران مطالعه براي انجام كودتا و ... آغاز شد كه بعدا توسط ژنرال رضا خان فرمانده تيپ قزاق مستقر در قزوين انجام گرفت و .... طبق سازشنامه 1907 سن پترز بورگ، انگلستان و روسيه ايران را ميان خود تقسيم كرده بودند و به خود! حق داده بودند كه در منطقه نفود نيروي نظامي داشته باشند. پس از انقلاب بلشويكي روسيه، دولت انقلاب از دعاوي خود درقبال ايران صرفنظر كرد كه دولت استعماري انگلستان با دادن رشوه نقدي به وثوق الدوله رئيس الوزراء وقت و دوتن از وزيرانش امضاي قرار دادي را به ايران تحميل كرد كه به قرارداد 9 اوت 1919 معروف است كه اگر اجرا می شد دولت انگلستان عملا امور ماليه و ارتش ايران را هم به دست می گرفت و ایران به صورت یک کشور تحت الحمایه انگلستان در می آمد. اما، مجلس و ملت مخالفت کرد و لذا انگلستان بفکر کودتا افتاد و آیرونساید به تهران فرستاده شد و ....

 

ايرونسايد


1325ش: 21مهر ماه در سال 1325 استان فارس بارديگر توسط عشاير منطقه نا امن شد. ناامني اين بار به دليل گرفتاري دولت در قضيه آذربايجان و كردستان بود. تاريخ معاصر ايران نشان مي دهد که تا اوايل دهه 1340، عشاير فارس از هر مشكل دولت و ضعف آن سوء استفاده مي كردند.

در شوراي امنيت، مصدق نفت را يک کالا و امري داخلي و آن شورا را دست ساز فاتحان جنگ جهانی دوم و حافظ منافع آنها خواند

13 اكتبر 1951 جلسه شوراي امنيت براي رسيدگي به شكايت انگلستان از ايران تشكيل جلسه داد و نماينده انگلستان در نطق خود گفت كه مسئله نفت تنها مربوط به ايران نيست و نفت به دليل نياز عمومي به آن، يك مسئله جهاني است زيرا كه تنها در چند كشور وجود دارد و برهم خوردن نظم استخراج و توزيع آن، صلح جهان را به مخاطره مي افكند و به همين لحاظ است كه دولت انگلستان موضوع ملي شدن نفت ايران را كه تحت تاثير تعصبات ملي و احساسات ناسيوناليستي ايرانيان صورت گرفته به اين مرجع حافظ صلح (شوراي امنيت) ارجاع كرده است و براي آسان شدن حل مسئله در پيشنهاد قبلي خود به شورا تجديد نظر كرده است.

دكتر مصدق رئيس دولت وقت كه شخصا براي دفاع از حقوق ايران در اين جلسه حضور يافته بود در پاسخ به نماينده انگلستان در نطقي به زبان فرانسه گفت:

نفت یک کالا و امري داخلي است و به شوراي امنيت ارتباط ندارد. در مورد نفت، ايران مطالبه حقوق خود را كرده و نفتش را كه يك ثروت و ميراث ملي است از چنگ استثمارگر خارج ساخته تا از درآمد آن صنايع خود را توسعه دهد، ترقي كند و در رفاه بسربرد كه مستحق آن است. 50 سال بود كه انگلستان اين نفت را مي برد. براي مثال: در سال 1948 (1327 و دو سال پیش از ملی شدن) تنها يك شصت و يكم از درآمد نفت نصيب ايران شده بود كه يك ظلم است. انگليسي ها حتي اجازه ندادند كه ايرانيان در رشته نفت كارشناس شوند و نفت خود را اداره كنند و اينك ما از اين بابت دچار مشكل هستيم. در خوزستان مردم ما با شكم گرسنه روي ذخاير نفت مي خوابند. اين يك بي انصافي تاريخي بود که به آن پایان دادیم. نقض حقوق ملل كوچكتر و استثمار توسط دول بزرگ است كه باعث برهم خوردن صلح و امنيت جهان و انواع عصیان مي شود و اگر شوراي امنيت همچنان در دست اين دول فاتح جنگ جهانی دوم قرار داشته باشد، معلوم نيست كه بتواند صلح را كه همانا احقاق حقوق ملل ضعيف است برقرار و حفظ كند. این دولتها این سازمان را بوجود آوردند تا از طریق بازوی اجرایی اش ـ شورای امنیت ـ منافع شان را حفظ کند. اگر يك دولت بزرگ عضو شوراي امنيت كه از امتياز (حق وتو) برخوردار است بخواهد موضوعي را كه در صلاحيت اين شورا نيست، براي رسيدگي به آن قبولاند نظير مورد مسئله جاري نفت ايران، در اين صورت شورا چيزي جز یک آلت دست و یک ابزار برای مداخله در كشوري ضعيف و بپاخاسته و بی حق ساختن آن نخواهد بود و نخواهد توانست ماموريت حفظ صلح و امنيت درجهان را به انجام برساند. اگر اعمال نفوذ دولت های دارنده حق امتیاز (وتو) که این امتیاز را خودشان برای خود قائل شده اند ادامه يابد، اعتماد ملل بتدریج از شوراي امنيت سلب خواهد شد، نسبت به آراء آن بی اعتناء خواهند شد و نظم در جهان پایدار نخواهد بود و .... دولتانگلستان اخيرا برخي صنايع داخلي خود را ملي كرد. چرا به شكايت معترضين به اين عمل در شوراي امنيت رسيدگي نمي شود؟!.

دكتر مصدق آنگاه به سابقه تاريخي مداخلات و ظلم دولت لندن نسبت به ايران که از دهه هاي يکم و دوم قرن 19 آغاز شده بود اشاره کرد و در يک مورد گفت: دولت مسكو که مدتها رقيب استعماري انگلستان در ايران بود س از انقلاب اكتبر 1917، همه امتيازات خود در ايران را لغو كرد ولي دولت انگلستان بيش از پيش به فشردن گلوي ما ادامه داده است، چرا؟. ما را كه بپاخاسته ايم تا با چنگ و دندان از منافع، آزادي، استقلال و حاكميت ملي مان دفاع كنيم با كشتي جنگي و چترباز تهديد مي كند و ....

دکتر مصدق در نطق خود پيش بيني کرد که وضعيت جهان از سال 1945 به اين سوي تغيير کرده و دوره تاريخي تازه اي آغاز شده و در اين دوره ملل حقوقشان را مطالبه خواهند کرد.

دكتر مصدق از نطق طولاني خود نتيجه گرفت كه شوراي امنيت صلاحيت مداخله در امور داخلي يك كشور را ندارد و مسئله نفت يك موضوع داخلي ايران است. با وجود اين، ايران آماده هر گونه مذاكره منطقي و منصفانه و بر پايه حيثت و شئون برابر با دولت انگلستان در خارج از شوراي امنيت است.


1333ش:21 مهرماه سال 1333 محاكمه دومين دسته افسران كمونيست وابسته به حزب توده در دادگاه نظامي تهران آغاز شد. محاكمه دسته اول كه همه آنها به اعدام محكوم شده بودند چند روز پيش از اين پايان يافته بود و مرحله تجديد نظر طي مي كرد.


1343ش: 21مهر 1343 پارلمان ايران با تصويب ماده واحده اي مستشاران نظامي امريكا در ايران را مشمول مصونيت ها و معافيت هاي ميثاق وين كرد. اين اقدام توليد مخالفت و سر و صداي زياد كرد.

 

1979م:امروز، 13 اكتبر، سالگشت درگذشت «ربكا كلاركRebecca Clarke» آهنگساز بزرگ قرن بيستم انگلستان است كه در سال 1979 در93 سالگي فوت شد. وي تا 90 سالگي آهنگ ساخت، موسيقي تدريس كرد و ويولن و ويول (ويولن بزرگتر) نواخت. ربكا در سال 1976 (1355 خورشيدي) فهرست بهترين ويولنيست هاي قرن بيستم جهان را (به قضاوت خودش) اعلام كرد كه در اين فهرست، نام موسيقيدان هايي چون پرويز ياحقي از ايران و مناهيم از آمريكا وجود داشت. وي گفته بود كه نمي داند پرويز چه مي كند و چه قريحه خاصي دارد كه نواي سازش شيرين و گوش نواز و آرام بخش مغز است. او جانشين نخواهد داشت. اين نوع هنر تنها اكتسابي نيست و با تمرين زياد و تحصيل عايد هر فرد نمي شود.

 

Rebecca Clarke

 

1816م:سيزدهم اكتبر سالروز درگذشت «ژوزف آرتور كنت دو گوبينو Joseph Arthur Comte de Gobineau» فيلسوف، نويسنده و نژاد شناس فرانسوي است كه در سال 1882 فوت شد. وي در نخستين دقايق بامداد 14 اكتبر (درحقيقت 13 اكتبر) 1816 به دنيا آمده و 66 سال عمر كرده بود. به اين ترتيب، گوبينو در همان روز از ماه اکتبر که به دنيا آمده بود 66 سال بعد از اين دنيا رفت. وي مدتي سفير فرانسه در ايران بود و مطالعات عملي درباره نژادها را در وطن ما بعمل آورد. گوبينو مي دانست كه ايران در طول تاريخ خود بارها در معرض هجوم اقوام مختلف قرارداشته، از عرب تا مغول، و منطقه مناسبي براي ادامه مطالعات نژادشناسي اوست.

گوبينو معتقد بود كه «نژاد» فرهنگ و تمدن را مي سازد و پيشرفت ملل را باعث مي شود. به باور او، نژاد آرين نسبت به نژادهاي ديگر برتري هايي دارد و نمونه اش مدنيت ملل آرین نژاد اروپا از جمله آلمان و اسکاندیناوی است. هیتلر از این تفکر گوبینو بعدا استفاده و به آن استناد کرد.

گوبينو در مورد دولتها چنين ابراز عقيده كرده است: هر امپراتوري توسط يك فرد نيرومند و قاطع ساخته مي شود ولي امپراتوري ها پس از مدتي به خودتخريبي مي گرايند و عمرشان پايدار نيست زيرا كه در طول زمان به خودخواهي، نخوت، زورگويي و سلطه گري روي مي آورند. وي گفته است كه وجود امپراتوري ها در جهان باعث عقب ماندگي ملل ضعيف تر و تحت سلطه مي شود.

 

Gobineau

 

1945م:«هاگارد پوند» انديشمند، خطيب، نويسنده و شاعر معروف قرن 20 ايتاليا كه به حكومت نخبگان و نوابغ يك جامعه بر آن و محدود بودن مرزهاي آزادي فردي معتقد بود 13 اكتبر سال 1945 پس از اين كه شنيد دولت پس از جنگ در ايتاليا مي خواهد بر اثر اصرار دولتهاي فاتح اورا دستگير و به جرم حمايت از حزب فاشيسم محاكمه كند و در جوّ آن زمان محكوميت او قطعي خواهد بود از وطن خود گريخت. وي 13 سال از كشوري به كشور ديگر رفت و با برپاكردن مصاحبه هاي مطبوعاتي و ايراد نطق و دادن مقاله به روزنامه ها تلاش كرد تا ثابت كند كه اگر نظرات فلسفي او با عقايد حزب فاشيسم حاكم بر ايتالياي آن زمان مطابقت داشته، گناه از او نبوده است. وي با دولت اين حزب همكاري عملي نداشته بلكه مشابهت فكري بوده و داشتن يك فكر بخصوص و طرح آن نبايد جرم محسوب شود. اگر كسي و يا دولتي مخالف يك فكر است بايد آن را رد كند نه اين كه صاحب فكر را پيش از دست زدن به عمل بگيرد و مجازات كند.

اين تلاشها، به علاوه ارسال چند نامه از سوي «هاگارد» به پارلمان ايتاليا سبب شد كه كميسيون امور قضايي اين پارلمان بر يك لايحه قضايي كه در جريان رسيدگي بود تبصره اي اضافه كند كه عمل به يك فكر غير قابل قبول جرم است، نه فكر و صاحب آن و با قانون شدن اين تبصره، «هاگارد» به وطن بازگشت. وي در لحظه بازگشت به وطن پس از آن كه خود را در حلقه محاصره خبرنگاران ديد باز به دفاع از عقيده اش كه آزادي فردي بايد محدود باشد و اگر نوابغ و نخبگان حكومت كنند مشكلات از ميان برداشته خواهد شد پرداخت و زدن اين حرفها را تا پايان عمر، برغم اين كه بعضي ها عقايد وي را به عقايد هيتلر تشبيه مي كردند و پاره اي از كشورها او را به خاك خود ممنوع الورود كرده بودند ادامه داد.

هاگارد در آخرين ميز گردي كه شركت كرده بود گفت: اگر نوابغ و نخبگان بد هستند چرا مردم اين همه تلاش مي كنند كه بهترين جرّاح شهر را براي عمل خود بيابند؟. سرنوشت فرد و كشور با هم فرق ندار؛ بايد بهترين هاي جامعه براي نمايندگي انتخاب شوند و ....


1890م:«كنراد ريكتر» داستان نگار آمريكايي و نويسنده ناول هاي تاريخي 13 اكتبر 1890 به دنيا آمد. درباره داستان نويسي او گفته اند: كنراد چنان مي نويسد كه خواننده گمان مي كند كه او خودش شاهد ماجرا و ناظر صحنه ها بوده است. وي در نوشتن داستانهايش حتي لهجه هاي محلي را عينا بكار مي برد. كنراد پيش از نوشتن، درباره رسوم؛ عادات؛ فرهنگ و طرز زندگاني مردمي كه داستان در ميان ايشان اتفاق افتاده بود با توجه به زمان آن وسيعا مطالعه مي كرد. او به همين جهت برنده جايزه پوليتزر و نيز ادبيات ملي شده بود. داستانهاي معروف او «روشني در جنگل»، «تريسي كرمول»، «درياي علف»، «آبهاي رنوس» و ... هستند.

 

كنراد ريكتر


1988م:13 اكتبر 1988 نجيب محفوظ Naguib Mahfouz داستان نگار مصري برنده جايزه ادبي نوبل آن سال اعلام شد. وي نخستين نويسنده از منطقه خاور ميانه بود كه در طول قرن 20 برنده اين جايزه شده بود. خاورميانه در قرون وسطا مهد ادبيات بود.

اين بي توجهي كميسيون نروژي تعيين برندگان جوائر به خاور ميانه تاييدي ديگر بر رخنه سياست و گروهاي فشار بين المللي در اين مسابقه هاست كه نقض غرض باني سوئدي آنهاست. توزيع اين جوايز هنوز بر پايه ضوابطي قراردارد كه جهان «كم آلوده» اواخر قرن 19 در آن قرار داشت كه يا از اين همه هياهو در باره آن بايد كاسته شود و يا اين كه معياري در نظر گرفته شود كه عدالت و بي طرفي در انتخاب تامين گردد. در نيمه دهه 1960 به سازمان كشورهاي غيرمتعهد پيشنهاد شده بود كه تلاش كند در اين ممالك يك و يا چند "آلفرد نوبل" اموال خودرا وقف چنين جوائزي كنند تا كار از انحصار متوليان جوائز نوبل كه به چنگال سياست افتاده اند خارج شود كه پس از چندي صداي چنين تلاشي خاموش شد!. در اكتبر 1973 پس از اين كه «له دوك تو Le Duc Tho» ويتنامي جائزه صلح نوبل را كه مشتركا به او و هنري كيسينجر داده شده بود رد كرد تلاش هاي ديگري براي از انحصار خارج ساختن چنين جوائزي مشاهده شد كه اين تلاش ها هم به نتيجه نرسيد!. «له دوك تو» گفته بود: در اين جهان هزاران تن هستند كه بيشتر از او به صلح خدمت كرده اند و انتخاب او صرفا سياسي و يا به خاطر تعدد گزارش هاي رسانه اي با ذكر نام وي بوده است و هنوز هم صلحي در ويتنام برقرار نشده است. به علاوه، چرا جايزه صلح بايد «پول» باشد!. پيش از «له»، ژان پل سارتر فيلسوف فرانسوي به همان دلايل جائزه نوبل را نپذيرفته بود.

 

محفوظ

 

1990م:«له» كه در 1990 و 79 سالگي درگذشت در دهه 1930 از موسسان حزب كمونيست متحده شبه جزيره هندوچين بود و به همين سبب جمعا 11 سال از عمر خودرا در زندان فرانسويان از دست داد. وي بعدا به جنبش "ويت مين" براي جنگ با استعمار فرانسه پيوست و سپس مبارزه برضد آمريکا در جنوب ويتنام را آغاز كرد ولي از 1969 تا 1973 درمذاكرات آشگار و سرّي با كيسينجر مشاور وقت كاخ سفيد واشنگتن كه در پاريس انجام مي شد شركت كرد كه سرانجام (در سال 1975) به حل مسئله ويتنام انجاميد.

محفوظ كه در سال 1988 برنده جايزه ادبي نوبل شد بسال 1911 در قاهره به دنيا آمده و از 28 سالگي كار نوشتن داستان را آغاز كرده و تا زمان برنده شدن جايزه 32 داستان بلند و 13 مجموعه داستان كوتاه منتشر كرده بود.


2008م:اعلام پيروزي دو جرّاح آلماني (Dr.Christoph Hoehnke و Dr. Edgar Biemer) در هشتم اكتبر 2008 در پيوند دست، چهار دهه پس از پيوند قلب، صفحه ديگري بر تاريخ دانش پزشكي افزود. اين دو جراح در ژوئيه 2008 با 15 ساعت عمل، دو دست تازه در بدن يك كشاورز 54 ساله آلماني پيوند زدند كه پس از دو ماه و 13 روز، هشتم اكتبر 2008 در مصاحبه مطبوعاتي آنان حضور يافته و هر دو دست پيوندي خود را بكار انداخت. وي كه «كارل مركKarl Merk» نام دارد گفت كه شش سال پيش هنگام برداشت محصول در منطقه «باواريا» با ماشين كومباين، هر دو دستش از شانه قطع شد.

دوجراح كه دست هاي فردي ديگر را در بدن كارل پيوند زده اند گفتند كه دو سال طول خواهد كشيد تا دست هاي تازه كارل بمانند دستهاي خودش هركاري را انجام دهند. اين نخستين بار در جهان بوده است كه هر دو دست يك فرد پيوند زده شده اند. در عکس زير کارل مرک با دستهاي پيوندي اش ديده مي شود.

 

دکترکريستوف در سمت راست و دکتر ادگار در سمت چپ


211335م: مهر ماه 1335 شوراي دانشگاه تهران با ايجاد رشته روزنامه نگاري در اين دانشگاه موافقت كرد. اين نخستين بار بود كه چنين تصميمي گرفته مي شد. اين رشته چند سال بعد براي دوره چهار ساله خود دانشجو پذيرفت و چند سال بعد هم تعطيل شد، زيرا عذر آورده شده بود که براي استخدام فارغ التحصيلان اين رشته، به حد کافي نشريه وجود ندارد! و دانشگاه نمي خواهد که داوطلبان صرفا به خاطر دريافت مدرک ليسانس وارد آن شوند و پس از فراغت از تحصيل به شغل و پيشه ديگري بپردازند و در نتيجه هرچه را که درباره روزنامه نگاري آموخته اند بفراموشي بسپارند و نقض غرض شود.

نگاهي به تاريخ ايران در قرن جاري هجري خورشيدي نشان مي دهد که دولتها از اين که هر اهل حرفه بخواهد نشريه منتشر کند بيمناک بوده اند و با راههاي مختلف سد ايجاد کرده اند و ....

بااينكه ايران دهها سال پيش از اين داراي روزنامه شده بود تا سال 1335 (1955) برنامه آموزش روزنامه نگاري نداشت. نخستين دوره آموزش روزنامه نگاري را موسسه اطلاعات در خرداد 1335 هجري خورشيدي داير كرد. سپس دانشگاه تهران دو دوره آموزش روزنامه نگاري كوتاه مدت براي روزنامه نگاران شاغل وقت داير كرد كه در آنها منحصرا دو استاد امريكايي تدريس مي كردند. سپس دانشكده وابسته به موسسه كيهان دوره روزنامه نگاري داير كرد و ....

آموزش روزنامه نگاري در ايران به دليل کمبود مدرسان واجد شرايط لازم، نداشتن برنامه هاي درسي مدرن، عدم انتخاب دانشجو بر پايه درست (عدم توجه به استعداد حرفه اي و ...)، فقد پركتيكوم در طول تحصيلات روزنامه نگاري و نبودن نشريه كافي جهت اشتغال پس از فراغت از تحصيل، پيشرفت چشمگير نداشته است و بسياري از دانشجويان اين رشته به دليل اين که در امتحان ورودي دانشگاهها موفق به ورود به رشته ديگر نشده اند، آن را برگزيده اند. از آنجا که روزنامه نگاري، يک رشته تجربي است ( نه کاملا آکادميک) در کشورهاي پيشرفته، مدرسان اين رشته از ميان کساني انتخاب مي شوند که ضمن احراز شرايط تدريس، سالها عملا کار روزنامه نگاري کرده باشند.

 

45م:كلاديوس claudius امپراتور روم كه جزايرغرب اروپا را به نام پسرش بريتانيكوس «بريتانيا» نام نهاد 13 اكتبر سال 54 ميلادي پس از خوردن غذاي قارچ درگذشت و ناپسري او «نرون» بر جايش تكيه زد. تعمدي بودن مرگ كلاديوس كه بريتانيا را به طور كامل ضميمه قلمرو روم كرده بود به درستي روشن نيست. به احتمال زياد زنش «آگريپينا agrippina» كه مادر نرون از شوهري ديگر بود او را پيش از اين كه بريتانيكوس را به عنوان جانشين خود به سناي روم معرفي كند با خوراندن قارچ سمي مسموم كرده بود. نرون پس از امپراتور شدن مادرش را اعدام كرد تا اين معامله را با او نكند!.

كلاديوس دوسال پيش از مردن در صدد تصرف ارمنستان كه مي دانست ايران از آن دفاع خواهد كرد بر آمده بود. پس از رسيدن اين خبر به تيسفون، مهستان (سناي ايران) بلاش را كه فردي شايسته بود به شاهي ايران برگزيد و بلاش چند روز بعد برادر خود تيرداد را به عنوان شاه ارمنستان تعيين كرد و آماده جنگ با كلاديوس شد. كلاديوس خود را براي جنگ با ايران آماده مي كرد كه مسموم شد و در گذشت.

 

اگريپينا


1898م:ويلهلم دوم قيصر آلمان 13 اكتبر 1898 حمايت كامل خود را از دولت عثماني اعلام داشت. قيصر در اكتبر اين سال به دعوت عبدالحميد دوم سلطان وقت عثماني وارد خاور ميانه شده و از سوريه و فلسطين ديدن كرده بود. اين دو سرزمين تا آخرين سال جنگ جهاني اول از مستملكات عثماني بودند كه بعدا ميان انگلستان و فرانسه قسمت شدند. دولت عثماني از متحدان آلمان در جنگ جهاني اول بود.


2003م:طبق يك آمار رسمي منتشره در 12 اكتبر 2003 در واشنگتن، در آن سال 47 ميليون تن از اتباع بالاي 5 سال تمام آمريكا در خانه و ميان خانواده به زباني غير از انگليسي سخن مي گفتند كه بالاترين رقم آن، مربوط به اسپانيايي زبانها بود كه بالاي 5 ساله ها يشان 28 ميليون و 101 هزار نفر بودند و پس از ايشان چيني ها با 2 ميليون و 22 هزار، فرانسويان يك ميليون و ششصد و 44 هزار، آلمانيان تازه وارد به آمريکا يك ميليون و 400 هزار ، فيليپيني ها يك ميليون و 225 هزار، ايتالياييها و ويتنامي ها هر كدام بيش از يك ميليون، كره اي ها نزديك به يك ميليون، روسها (كه عمدتا در دهه 1990 مهاجرت كرده بودند) 707 هزار، لهستاني هاي تازه وارد 670 هزار، و متكلمين 31 زبان ديگر. در توضيح اين آمار آمده بود که جز چيني ها و لاتين ها (اسپانيايي زبانها) مابقي اين افراد در سه دهه آخر قرن 20 به ايالات متحده مهاجرت کرده بودند.

آمار مربوط به سال 2007 نشان مي دهد که بسياري از روسهاي مهاجر به ايالات متحده به کشور خود بازگشته و يا تصميم به بازگشتن گرفته اند زيرا وضعيت اقتصاد روسيه بهبود کامل يافته است.

 

2003م:بيل شوميكر shoemaker ـ مردي به طول 150 سانتيمتر ـ كه عنوان سواركار افسانه اي قرن 20 به دست آورده بود12 اكتبر 2003 در 72 سالگي درگذشت.

او كه در تكزاس به دنيا آمده بود از 18 سالگي وارد دنياي اسبدواني شده بود و در طول چهار دهه در هشت هزار و 833 مسابقه در سراسر جهان شركت كرده بود. او در بيشتر مسابقه هاي مهم، اول و يا دوم مي شد و جمع جوايز نقدي را كه دريافت داشته بود بيش از يكصد ميليون دلار بود كه قبلا سابقه نداشت.

شوميكر در پايان چهلمين سال سواركاري، خود را بازنشسته كرده بود تا از آن پس كار آموزش سواركاران و نيز تربيت اسب براي مسابقه را برعهده گيرد كه در سال 1991 در كاليفرنيا در يك حادثه رانندگي مجروح و فلج شد. با وجود اين، با ويلچر به محل كار مي رفت و به آموزش مي پرداخت.

او شايد نخستين فرد باشد كه گفت: اين كه مي گوييد «اسب عربي» درست نيست، عربها هم اين اسب شكيل و پرطاقت را از ايرانيان به دست آورده اند. او در آخرين مصاحبه خود گفته بود كه اسب خيلي زود سوار خود و مقصود او را درك و به وي در رسيدن به مقصود كمك مي كند. اسب حيواني است مستحق احترام .

ايرانيان تنها مردمي بودند كه اسبان جنگي پير را رها نمي ساختند بلكه آنها را بازنشسته و هزينه نگهداريشان را كه در دفاع از وطن شريك آنان بودند تامين مي كردند و املاك فراواني براي تامين اين هزينه وقف شده بود.

 

بيل شوميكر


2005م:ساعت 9 بامداد 12 اكتبر 2005 به وقت محلي، طبق برنامه اي كه درست دو سال پيش از آن اعلام شده بود موشك «راهپيمايي طولاني» ماهواره چين به نام Shenzhou با دو سرنشين به نام هاي نيNei چهل و يک ساله و فيFei چهل سال - هردو خلبان جنگنده در ارتش آزاديبخش خلق را در مدار زمين قرارداد كه به مدت پنج روز كره زمين را دور زدند. دو سال پيش از اين رويداد، چين نخستين فضا نورد را در مدار زمين قرار داده بود. گفته شده است كه برنامه هاي بعدي فضايي چين عبارتند از: قدم زدن فضانورد در فضا در سال 2008، فرستادن انسان چيني به ماه و سپس سيارات منظومه شمسي (بدون ذکر تاريخ انجام) .

دو فضا نورد چيني كه پرواز آنان مستقيما از تلويزيونها پخش شد خونسرد و شاد به نظر مي رسيدند و بيشتر اوقات سرگرم مرور كردن شرح كارهايي بودند كه بايد در طول سفر انجام مي دادند.

«ون» نخست وزير چين كه در مراسم صعود موشك «راهپيمايي طولاني» حضور داشت گفته بود كه پيشرفت هاي فضايي، ملت ما را شاد مي كند و آنان را به آينده وطن اميدوار مي سازد و نشاط مي بخشد. نه تنها در داخل چين، بلكه چيني ها در سراسر جهان از اين كه سرزمين نياكان مشترك به چنين پيشرفت هايي نائل مي شود غرق در سرور خواهند بود. ما اين پيشرفت ها را با شتابي بيشتر دنبال مي كنيم تا براي ملت مان غرور بيافرينيم. «ون» در همين مراسم ابراز اطمينان كرده بود كه درآمد متوسط هر چيني ظرف پنج سال آينده (تا سال 2010) دو برابر شود.

صنايع فضايي چين پس از بازگشت دكترQian Xuesen دانشمند فضايي چيني تبار از آمريكا به وطن نياكان در سال 1955 آغاز بكار كرد. وي كه براي آمريكا مطالعات موشكي و فضايي انجام مي داد، از آن پس دانش خود را در خدمت چين قرارداد و نتيجه اش موشك ها و ماهواره هايي است كه در چين ساخته شده است. اين دانشمند چيني با اقدام سال 1955 خود به عنوان يكي از بزرگترين ميهندوستان كره زمين مورد تحسين و ستايش قرار گرفته است.

سازمان فضايي چين طبق برنامه اي که در 12 اکتبر 2005 اعلام کرده بود در سپتامبر 2008 سه فضانورد را در مدار زمين قرارداد که يکي از آنان بيست و نهم سپتامبر در فضا قدم زد

 

في و ني

 

2005م:دهم اكتبر 2005 در مراسمي در شهر نيويورك با حضور 700 مقام و شخصيت به بانو «انجلينا جوليAngelina Jolie » بازيگر فيلم هاي سينمايي كه از چند سال پيش قسمتي از وقت خود را صرف كمك به انسانهاي نيازمند كرده است جايزه انساندوستي داده شد. وي قبلا عنوان «سفير حسن نيت سازمان ملل» را به خاطر كمك به آوارگان و نيازمندان كامبوجي، اتيوپيايي و ساير مناطق نيازمند به دست آورده بود. انجلينا كه براي نيازمندان كمك جمع آوري و به آنان مي رساند دو كودك رهاشده كامبوجي و اتيوپيايي را به فرزند خواندگي پذيرفته است.

 

انجلينا جولي


1792: جورج واشنگتن کلنگ ساختن کاخ سفيد را در محل فعلي آن بر زمين زد. اين کاخ پس از تکميل ساختمان، از سال 1818 مورد استفاده سران فدراسيون آمريکا (ايالات متحده) قرار گرفت. تا سال 1901، اين کاخ "ساختمان قوه مجريه" نام داشت که از 12 اکتبر اين سال طبق بخشنامه تئودور روزولت به "کاخ سفيد" تغيير نام يافت.

1843: سازمان يهوديان B'nai B'rith در نيويورک تاسيس شد.

1860: نخستين عکس هوائي گرفته شد. اين عکس از داخل يک بالن با دوربين دستي برداشته شد.

1918: در پي كناره گيري طلعت پاشا، عثماني از جنگ جهاني اول خارج شد. اين جنگ كه در عين حال به عمر امپراتوري هاي عثماني و اتريش پايان داد و به بلشويكهاي روسيه كمك كرد تا انقلاب كنند، يك ماه بعد در يازدهم نوامبر 1918 پايان يافت.

1922: دولت يونان که به دلايل تاريخي در صدد ضميمه ساختن مناطق اطراف درياي مرمره به خاک خود برآمده بود و با استفاده از شکست عثماني در جنگ جهاني اول و نبود يک دولت حاکم در استانبول ،به اين مناطق نيرو فرستاده بود چون قدرتهاي بزرگ اروپايي ( فاتحان جنگ ) را در کنار خود نديد و بعلاوه در برابر خود ژنرال مصطفي کمال پاشا را که براي نجات باقيمانده عثماني قدم به ميدان نهاده بود مشاهده کرد اعلام داشت که آماده مصالحه است و اندکي بعد جنگ طرفين يايان يافت.

1923: شهر آنكارا واقع در آناتولي پايتخت جمهوري تازه تاسيس تركيه اعلام شد. به اين ترتيب شهر استانبول (قسطنطنيه) پس از 16 قرن، مقام خود به عنوان پايتخت و صحنه قدرت را ازدست داد.

1931: دولت اسپانيا سياست جدائي کليسا از دولت را اعلام داشت و براي نخستين بار پس از مسيحي شدن اسپانيايي ها ، همان راهي را در پيش گرفت که 14 دهه پيش از آن اصلي از قانون اساسي ايالات متحده شده بود.

1936: استالين 15 هواپيماي نظامي به کمک جمهوري خواهان اسپانيا که با فرانکوي سلطنت طلب مي جنگيدند فرستاد.

1967: دولت مصر دولت واشنگتن را متهم کرد که در جريان جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل به اسرائيلي ها اطلاعات نظامي داده بود تا بتوانند نيروي هوايي مصر را شکست دهند و براي اين منظور در آبهاي مديترانه و در نزديکي ساحل مصر کشتي جاسوسي مستقر ساخته بود.

1972: يك هواپيماي مسافربر حامل اعضاي يك تيم ورزشي در كوههاي آند سقوط كرد، بيشتر سرنشينان آن زنده ماندند ولي به علت تاخير در رسيدن كمك، از گرسنگي مجبور شدند گوشت مردگان را بخورند و اين ماجرا سوژه چند كتاب و فيلم سينمايي شده و روانشناسان برپايه آن نظرات خود را تكميل كرده اند.

1981: حسني مبارک رئيس جمهوري مصر شد و اين مقام را تا به امروزحفظ کرده است که پاره اي از تحليلگران گفته اند که چه فرقي ميان رياست جمهوري طولاني با سلطنت؟!.

1983: نخستين كمپاني سلفون (موبايل) در آمريكا آغاز بكار كرد. برخلاف ايران، دريافت سلفون در آمريکا و بسياري از كشورهاي ديگر نياز به خريد امتياز و وديعه و ... ندارد و براي داشتن آن، كمپاني ها جايزه هم مي دهند و در روزهاي ملي و تعطيلات آخر هفته استفاده از آنها براي تماس با نقاط دور دست (لانگ ديستنس) رايگان است.

1988: گورباچف که سياست هاي او به انهدام شوروي و بلوک شرق و عقب نشيني کمونيسم انجاميد اعلام داشت که به جاي مزارع اشتراکي ، اراضي زراعي را بايد به کشاورزان اجاره داد که تنها تصميم منطقي او تلقي شده است.

1999: سناي آمريكا پيشنهاد پيوستن اين كشور به پيمان منع كامل آزمايش هاي اتمي (C.T.B.T) را كه در سپتامبر 1996 در مقر سازمان ملل توسط 71 كشور امضاء شده بود رد كرد.

منبع:iranianshistoryonthisday.com

    ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

    ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------